قهرمانان کمادعا؛ روایت مردان آب و آتش از آتشنشانی
به گزارش خبرگزاری سرمایه گستران از چهارمحالوبختیاری، در آخرین روز دی ۱۳۹۵ و در گرگ و میش صبحگاهی حوالی چهارراه استانبول، زبانههای بیامان آتش به جان یک ساختمان قدیمی میافتد، التهاب و دلهره کل تهران را فرا میگیرد و پس از تنها چند ساعت از این حادثه ناگهان ساختمان به طور کامل فرو میریزد.
آتشنشانان همه توان خود را برای خارج کردن افراد از این ساختمان پای کار میآورند، پس از چند روز با اعلام رسمی مشخص میشود، حادثه ساختمان پلاسکو ۲۲ کشته داشت که ۱۶ نفر آن از آتشنشانان بودند، شاید اگر نبود فداکاری آتشنشان این قهرمانان کمادعا و مخلص قطعاً شاهد کشته شدن افراد بیشتری در این حادثه بودیم، فداکاری که باعث تمجید رهبر معظم انقلاب از این قهرمانان شد و در پیامی اعلام کردند: «این جوانمردان برای نجات جان و مال هممیهنان خود، با شهامتی شگفتانگیز به درون آتش و آوار رفتند و جان خود را در خطر نهادند و خود را فدا کردند، آنان یک بار دیگر خاطرات فداکاریهای دوران دفاع مقدس را زنده کردند و نشان دادند که ایرانی مؤمن آنجا که پای خطرپذیری برای ادای وظیفه در میان است، عزمی راسخ و شجاعتی مثالزدنی را تجسّم میبخشد و در راه خدا متاع جان را بیچند و چون عرضه میکند.»
شجاعت آتشنشانان در حادثه پلاسکو، یادآور آتشنشانان شهیدی بود که در بمباران پالایشگاه آبادان توسط رژیم بعث عراق به شهادت رسیدند و به یاد شجاعت و دلاوری آنها، هفتم مهر به نام روز آتشنشان و ایمنی نامگذاری شده است.
به همین مناسبت راهی یکی از ایستگاههای آتشنشانی شهرکرد شدم تا از زبان آتشنشانانی که عشق و امید را از زیر انبوهی از خاکستر بیرون میکشند و آسمان آبی را به پنجرههای دود گرفته نشان میدهند، روایتگر سختیهای کاری باشیم که با آب و آتش گره خورده است.
پیرمردی که معتقد بود خدا هم نجاتش نمیدهد
حسین توکلی فرمانده این ایستگاه؛ ۱۷ سال است که لباس آتشنشانی را به تن دارد و او از چگونگی آتشنشان شدنش برایمان میگوید: عمویم آتشنشان بود، حضورش در آتشنشانی مرا کمکم به این شغل علاقهمند کرد، باتوجه به داشتن گواهینامه ویژه به کمک عمو در آزمون استخدامی شرکت کردم و آتشنشان شدم در این چند سال تلاش کردم هرچه در توان دارم برای کمک به جان و مال مردم پای کار بیاورم.
توکلی از تلخی و شیرینیهای این شغل برایمان میگوید: ماشینی از این ایستگاه خارج نمیشود، مگر برای نجات جان یا مال مردم و قطعاً حوادث با تلخی همراه هستند اما زمانی که یک فرد از حادثه نجات پیدا میکنند، شیرینی خاصی را به همراه خواهد داشت، چند سال پیش حادثهای مبنی بر چپ شدن یک دستگاه اتوبوس حوالی ساعت دو بامداد در جاده زوردگان بلداجی به ما اعلام شد، زمانی که در صحنه حضور پیدا کردیم، عدهای از مسافران قسمتی از بدنشان زیر اتوبوس گیر کرده بود، یکی از این مسافران پیرمردی بود که دستش بین ستون و آسفالت گیر کرده بود، این پیرمرد دست من را گرفت و گفت: «خدا هم نمیتواند ما را نجات دهد.» اما من به او آرامش خاطر دادم که نجات پیدا میکنید که پس از دو ساعت همه مسافران ازجمله آن پیرمرد نجات پیدا کردند.
یکی دیگر از حادثههای که باعث شد من خیلی خوشحال بشوم، تصادفی بود که در آن یک خانم و آقا در آن به شدت مجروح شده بودند و پس خروج این زوج از ماشین و تحویل دادن آنها به اورژانس، در حال انتقال ماشین به پارکینگ بودیم که ناگهان چشمم به یک کودک زیر صندلی افتاد که ساکت خوابیده بود و نجات او روحیه خوبی به ما داد.
بومیسازی یک وسیله آتشنشانی
حسین توکلی، آتشنشانی است که اختراعاتی در این زمینه دارد و هماکنون یک کارگاه تعمیر ماشینآلات و لوازم آتشنشانی را نیز مدیریت میکند.
او خاطره اختراعش را اینگونه بیان میکند: حدود سال ۱۳۹۴ بود که به اصفهان سفر کرده بودم، برای استراحت و نماز به یکی از ایستگاهها مراجعه کردم، یک استادی در حال آموزش کار با کمپسولهای اکسیژنی به آتشنشانان بود که برای رفتن به چاههای عمیق نیاز است، این دستگاه شامل ماسک، شنلگ و کمپسولها بود که آن زمان نزدیک به ۱۵۰ میلیون قیمت داشت و از خارج وارد میشد، کنجکاو شدم و پس تحقیق این دستگاه را بومیسازی کردم و حتی ایراداتی را که آن دستگاه داشت، برطرف کردم.
او از سخت بودن شغلش و حتی انجام هفت تا هشت عملیات در روز میگوید و یکی از سختترین ماموریتهایش را اینگونه روایت میکند: یکی از سختترین روزهایم در آتشنشانی روز آتشسوزی لاستیکفروشی در ماه گذشته بود که از حوالی ساعت ۹ شب تا ساعت هفت صبح در حال عملیات بودیم، در آن حادثه حدود چهار هزار لاستیک در حال سوختن بود، همه نگرانی من در آن شب سرایت آتش به خانه پشتی بود که اگر این اتفاق میافتاد، حداقل پنج خانه در آتش میسوخت.
حوادث تلخی که فراموش نمیشود
محمد اسدی یکی دیگر از آتشنشانان این ایستگاه است که از سال ۱۳۹۴ وارد آتشنشانی شده است، از دیدگاه او، تجربه برای آتشنشان حرف اول را میزند و باید همواره آماده هرگونه حادثهای باشد، به گفته این آتشنشان انواع حریق در ساختمان، خودرو، انبار، امداد ارتفاع و چاه از مواردی است که آتشنشانی موظف به ارائه خدمت است.
اسدی یکی از تلخترین روزهای کاریش را زمانی میداند که با مرگ یک فرد حادثهدیده مواجه میشود: ششم فروردین بود که گزارشی مبنی بر تصادف یک رانا در محور سورشجان به شهرکرد به ایستگاه ما اعلام شد، به همراه یکی از همکاران به محل حادثه اعزام شدیم، زمانی که در صحنه حاضر شدیم متاسفانه رانا با یک تریلر برخورد کرده بود و تک پیر یک خانواده جان باخته بود.
اسدی در حالی که لبخند به لبهایش میآید، ادامه میدهد: البته حوادثی نیز هستند که تبدیل به یک خاطره خوش میشوند، یکی از این حوادث به غرقشدگی یک جوان در استخر بر میگشت که موفق به بیرون کشیدن او و احیایش شدیم این آتشنشان به حادثه اخیر لاستیک فروشی اشاره میکند، میگوید: حضور افراد غیرمسئول و دادن نظرات غیرکارشناسی در مورد حادثه خستگی را در تن ما میکشد، حضور تعداد زیادی از مردم در این حادثه کار را برای ما خیلی سخت کرده بود، امیدوارم مردم به این آگاهی برسند که حضورشان در صحنه هیچ کمکی به ما نمیکند و تنها کار ما را دو چندان خواهد کرد.
برگهای خشکی که دردسرساز شدند
امین نفر که تجربهای نزدیک به یک و نیم ساله در آتشنشانی دارد و متولد سال ۱۳۶۸ است، علاقهای به گفتن حوادث تلخ ندارد، او شیرینیهای این شغل را اینطور روایت میکند: یک روز حوالی ظهر بود، که گزارشی مبنی بر آتشسوزی یک منزل به ما اعلام شد، زمانی که در حادثه حضور پیدا کردیم، دود غلیظ سفیدی از یک خانه بلند میشد، زنگ درِ خانه را زدیم اما جوابی دریافت نشد، به سرعت به پشت بام خانه رفتیم و پیرزنی را مشاهده کردیم که برگهای خشک حیاطش را آتش زده و خارج کردن سمعک از گوشش موجب شده بود که صدای همسایهها و صدای زنگ در را نشنود.
نفر همچنین یکی از معضلات کار آتشنشانی را وجود مزاحمان تلفنی میداند که باعث هدر رفت وقت و انرژی آتشنشانان میشود و نیاز است خانوادهها و مدرسه آموزش لازم را درباره تلفن ۱۲۵ بدهند.
نجات از لبه پرتگاه
علی جانیپور که متولد ۱۳۷۰ و کمسن و سالترین عضو این ایستگاه است، به تازگی از آتشنشانی چالوس به آتشنشانی شهرکرد منتقل شده است، او یکی از شیرینترین خاطراتش را نجات یک دختر ۱۵ ساله از خودکشی میداند که به همراه همکارش او را نجات داده است.
جانیپور یکی دیگر از حوادث شیرین سالهای خدمتش را اینطور بیان میکند: در جاده چالوس برای تصادفات مختلفی اعزام میشدیم، در یکی از این تصادفات ماشینی در لب پرتگاه به همراه پنج سرنشین قرار گرفته بود که پس از خارج کردن همه سرنشینان ماشین مستقیماً به دره سقوط کرد، هرچند ماشین این خانواده از بین رفت اما همه سرنشینان در سلامت کامل بودند که باعث خوشحالی ما و این خانواده شد.
به گزارش سرمایه گستران، روایتهایشان شیرین و دلنشین است، شوق خدمت به همنوع در چشمان تک تک آنها موج میزند، آتشنشانی برای آنها تنها یک شغل نیست، مسیری است که آنان را به رستگاری سوق میدهد، چرا که سراسر این مسیر با خدمت به خلقالله گره خورده و چه زیبا شاعر شیرین سخن ایرانی گفته است که عبادت به جز خدمت خلق نیست.
منبع خبر : ایمنا