نه مثل کیمیایی فیلم میسازم و نه مثل تبریزی
کارگردان فیلم «کفشهایم کو؟» تازه ترین ساختهاش را همچون سایر آثارش، محصول احساس درونش میخواند که همچون نمایشهای این فیلم جشنواره فیلم فجر، مخاطب را در اکران عمومی نیز تحت تأثیر قرار خواهد داد.
کیومرت پوراحمد در گفتوگو با «تابناک» درباره اینکه آیا فیلم تازهاش، حدیث نفسش بوده و احساس درونیاش به او فرمان داده تا این فیلم را بسازد، با خوش طبع گفت: اگر حدیث نفس بود که من باید در مرحله آلزایمر B۶ باشیم و هیچ کس را نشناسم، چون آدمی که در این وضع هست، به همین ترتیب زندگی میکنند و یک لحظه بعد فراموشی میکنند؛ بنابراین حدیث نفس خود من نبود.
کارگردان «کفشهایم کو؟» ادامه داد: به دلیل آلزایمر مادرم من با این فضا آشنا بودم و خواندن کتاب «هنوز آلیس» نیز بسیار تکان دهنده بود و مرا به فکر واداشت. به هر حال، این داستان از آنجا میآید و لابلایش قصهای ساخته شد، با مشارکت فرید مصطفوی، مشترکا و مشاوره پزشکی خانم دکتر مریم نورزیان که پزشک مادرم بود و یکی از مفاخر ملی کشورمان است. در واقع سه نفری این فیلمنامه را کار کردیم و البته بخش زیادی از این قصه را فرید مصطفوی ساخته، منتها مطابق با سلیقه خودم نیز بوده است.
وی درباره اینکه فیلم تازهاش یادآور فیلم «شب یلدا» اثر پیشین بوده، گفت: به هر حال، همه این فیلمها را من ساختهام. یادم میآید اتوبوس شب را هم که ساخته بودم، مجید است که بزرگ شده و به جبهه رفته است. فیلم من است دیگر؛ طبیعتاً حس و حالهای من درونش است. شباهت «کفشهایم کو؟» با «شب یلدا» در مود و حس و حال است و اینکه بخش اعظم فیلم در آپارتمان میگذرد؛ حالا آنجا یک نفر بود و اینجا چهار پنج نفر هستند.
پوراحمد افزود: «شب یلدا» فیلمی بود که برای من تمام شد و «کفشهایم کو؟» تازه سال گذشته برای من شروع شد. یک بهاریه برای ماهنامه فیلم نوشتم که یک مرد آلزایمری شب عید در خانهاش تنهاست. اینقدر این ذهنم را مشغول کرد و خودم تحت تاثیر این بهاریه قرار گرفتم که با فرید مصطفوی ادامه دادیم و تبدیل به فیلمنامه شد.
این کارگردان سینما تأکید کرد: البته نقش علی قائممقامی تهیه کننده «کفشهایم کو؟» مهم بود، چون من جرات نداشتم در این استخر شیرجه بزنم و علی قائممقامی همت کرد و من را هل داد و به سمت ساخت این فیلم رفتیم.
پوراحمد در پاسخ به اینکه در فضای کنونی با اوجگیری سینمای آپارتمانی و قصههای زن و شوهری و ملودرامهای کمهزینه با دو یا سه بازیگر مطرح، چرا سراغ چنین سوژه پر ریسکی رفته، گفت: من از قدیم درباره خودم گفتم: «من دل شیر دارم و کله خر» یعنی اصلاً فکر نمیکنم که این میفروشد یا نمیفروشد. به هر حال این هم یک قصه خانوادگی است که بخش عمدهاش در آپارتمان میگذرد و قصه گذشتهای، قدری عجیب به نظر میرسد اما به هر حال چنین فیلمی را خانم دکتر مریم نوروزیان که متخصص این حوزه است، میبیند و میگوید: من روزی با صد نفر از اینها برخورد دارم و گریه کردم؛ یعنی تأثیرگذار است.
کارگردان «اتوبوس شب» درباره ریسکهای متعددش در فیلمسازی و اینکه چرا خودش را در یک فرم محدود نکرده و هزینه تغییر فرم فیلمسازیاش را فیلم به فیلم پرداخته است، گفت: من به دنبال دلم میروم و دنبال دغدغههای شخصی خودم هستم. به همین دلیل، سفارش کسی را قبول نمیکنم. هر مضمون و ایدهای که به ذهنم برسد و فکر کنم دغدغهام است و دوستش دارم، میسازم.
پوراحمد ادامه داد: در واقع این گونه نیست که من از پیش تصمیم بگیرم فیلمی بسازم. یک دغدغدهای، یک سوژهای، یک ایدهای من را به سمت خود میکشاند و میگوید: «مرا فیلم کن» و همین داستان هم چنان چنگ در وجودم انداخت که تصمیم گرفتم، بسازم. اصلاً از پیش فکر نمیکنم که سبک و ژانرم چیست؛ اینکه مثلاً همه فیلمهای مسعود کیمیایی انگار یک قصه را تعریف میکند و آن طرف فیلمهای کمال تبریزی، هر کدام یک فضای متفاوت دارد. نه مثل آقای کیمیایی بودم و نه مثل کمال تبریزی. آنچه در همه فیلمهایم به صورت مشترک مشهود است، حس و روابط انسانی است.
او ایرانی بودن فیلمهایش و حضور معماری و موسیقی سنتی و ایرانی در آثارش را نیز بخشی از ناخودآگاه فیلمسازیاش خواند و گفت: اینها جزو حس و حال کودکی من است که از همان دوران در وجودم مانده و رشد کرده است؛ بنابراین من هیچ تقلایی نمیکنم و سینمای من جاری است.
«در شرایط کنونی که مردم اولویتشان فیلمهای کمدی است، تصور میکنید این فیلم آن کاری که باید با مخاطب میکند و اساساً جامعه هدف این فیلم را چه گروهی میبینید؟» پوراحمد در پاسخ به این پرسش عنوان کرد: این را باید از پخشکنندهها پرسید. من در چندین سال در جشنواره فیلم فجر رفتم و «کفشهایم کو؟» را با مردم دیدم، سالنها پر بود و مردم روی صندلی به آرامی نشسته بودند و به نظر میرسید جذب فیلم شده بودند.
پوراحمد در پاسخ به اینکه با توجه به تأثیر عمیق بازی رضا کیانیان در «کفشهایم کو؟»، آیا در زمان نگارش فیلمنامه به کیانیان فکر میکرده است، تصریح نمود: در مراحل اولیه نوشتن، اصلاً فکر نمیکردم ولی به تدریج که سناریو جلو رفت و به بازنویسی رسید، کیانیان در ذهنم آمد و پررنگتر شد.
وی درباره برخی نقدها ییرامون ریتم کار که در یک سوم پایانی فیلم شتاب میگیرد، گفت: من وقتی دارم فیلم میسازم، هر صحنهای را که فیلم میگیرم، فکر میکنم به بهترین شکلی که خودم باور دارم، درآید… یک قصه امروز داریم که به نظرم ریتم مناسبی دارد و یک قصه دیروز داریم که به نظرم بیشتر دادن اطلاعات به تماشاگر است که یک بخش کوچکش در یک سکانس دختر و پدر است و یک بخش بیشترش هم، در شب دیدار مجید مظفری با همسر کیانیان مطرح میشود. یک گرهای است که چرا ارتباط زن و شوهر قطع شده که این گره، آنجا رفع میشود.
این کارگردان سینما در پاسخ به اینکه چرا بر خلاف فیلمهای دوران کنونی که برای ایجاد التهاب از دوربین روی دست بسیار لرزان بهره برداری افراطی نکرده و چرا دوربین «کفشهایم کو؟» روی پایه است، گفت: دوربین در همه فیلم بر روی پایه بود و یک پلان بر روی دست نداشتیم؛ چون من نیازی احساس نمیکردم و این التهاب را با حرکتهای دوربین روی ریل یا یک وسیلهای که آقای زرین دست (مدیر فیلمبرداری) همیشه درست میکند، گرفتیم و نیازی نمیدیدم. یک وقت یک صحنهای را احساس میکنم که نیاز است دوربین روی دست باشد و حس بهتری را به آدم میدهد ولی یادم نمیآید و خیلی کم در فیلمهایم از دوربین روی دست استفاده کردم.