گفت و گوی نوروزی با احمد نجفی:امیدوارم در سال جدید به رویاهایتان برسید
جایگاه نوروز در فرهنگ ما از دید شما چگونه است؟
نوروز فقط یک بحث تاریخی نیست یک بحث انسانی است که فکر می کنم تبلورش در بین ایرانی ها در فصل بهار به علت نوشدن سال ، یک جایگاه ویژه ای در جهان دارد و الان چندین کشور دیگر هم به برگزاری جشن های نوروزی
می پردازند. به خصوص در کشورهایی که در آنها فارسی زبان ها
هستند خیلی خوب رواج پیدا کرده و این نشان می دهد که جایگاه نوروز در طول تاریخ ، ویژه و خاص بوده و هست. نو کردن اطرافمان، تفکرات تازه، نگاه تازه به دور و برمان و نگاه تازه به درون خودمان و زندگیمان فقط یک روز جشن نیست بلکه یک روز نو شدن و بزرگ است. بنابر این شاید نوروز به دلیل همین رسالت هایی که دارد ماندگار شده،از نظر من اصل ماندگاریش ، هم همین است. نوروز از نظر انسانی و ملتهایی که فرهنگ پارسی را پاس می دارند ، جایگاه ویژه ای باز کرده که تا هزاران سال دیگر هم ادامه خواهد داشت و هیچ منافاتی هم با خیلی از سنت ها و معرفت های درونی ، عرفانی و مذهبی ما ندارد. هر انسانی یا هر ملتی دنبال روزهایی است که در طول تاریخ به آن وابسته و پیوسته شده است. از آنجا که هیچ سنتی نمی تواند بدون هیچ استدلال حسی، روحی و روانی ماندگار باشد. ماندگاری نوروز نشان می دهد که تمامی این صفات بزرگ انسانی را در خود نهادینه کرده و سال به سال گل تازه ای از درون نوروز بیرون می آید و ادامه حیاتش در دل مردم و پارسی زبان هاست. باید این هویت ملی را حفظ کرد و به آن شکل فرهنگی بهتری داد تا رنگ و بوی اصلی خودش را حفظ کند. خوشبختانه هنوز این پتانسیل و انرژی در نوروز وجود دارد که کشورهایی که با این رسم آشنا نیستند را نیز جذب می کند. امیدوارم روی فرهنگ نوروز، استمرارش و نشان دادنش به سایر ملل بیشتر کار شود.
شما چند سالی در دوران دانشجوییتان نوروز را خارج از ایران بوده اید؟ از حال و هوای نوروز در کشورهای دیگر برایمان تعریف می کنید؟
بله ۱۶-۱۷ سال در آمریکا درس خواندم و نوروز را آنجا بودم، چون نمی توانستم کلاس هایم را ترک کنم و عید را به ایران بیایم، اما این مراسم را به جا می آوردیم. در آنجا چند دسته مختلف بودند، عده ای که کار سیاسی یا فرهنگی انجام میدادند و گاهی شهردار لوس آنجلس که شخصیت مهمی بود به جشن ها می آمد که بیشتر جنبه سیاسی برای جذب آرا داشت. ما چند دوست بودیم که سرمان به کار خودمان بود و در مراسمی که رنگی از سیاست داشت ،وارد نمیشدیم. دور هم به سنت ایران جمع می شدیم ،در کنار سفره هفتسین یک نفر قرآن می خواند، شعری خوانده می شد و سبزی پلو با ماهی درست می کردیم و با هم خوش بودیم. تا جایی که یادم است سال هایی که کم هم نبود در آنجا بودم تقریبا هر سال این مراسم خاص را اجرا می کردیم و پایبند سنتی بودن مراسم بودیم. گاهی دوستان غیر ایرانیمان هم میآمدند که در این جشن با ما باشند و به رسوم ما احترام میگذاشتند.
نه تقریبا همه چیز پیدا می شد و بعداز انقلاب سوپرمارکتهایی تاسیس شد که همه چیز در آن یافت می شد، گاهی هم که به ایران می آمدیم از اینجا با خودمان وسایل سفره هفت سین را می بردیم و همیشه سکه ایرانی داشتیم.
دید و بازدید و صله رحم فقط مختص نوروز است؟
نه باید دید و بازدید همیشه باشد ولی یادمان نرود که الان دنیا ، دنیایی پر ازمشکلات، هزینه و ترافیک شده است. رفت و آمدها به خاطر حجم زیاد ترافیک سخت شده، دید و بازدید یک راحتی خیال می خواهد پس باید حتما تعطیلاتی باشد که بتوانی به دید و بازدیدها با آرامش برسی و بهانه ای هم برای سرزدن به دیگران مثل همین نوروز وجود داشته باشد. اما اینکه ما فکر کنیم،هر سال، هر ماه و هر لحظه در این شرایط خاص زندگی با مهندسی معماری ، شهرسازی و نوع زندگی شهری می شود به دیگران سر زد ، امکان پذیر نیست مگر این که افراد در یک شهر کنار هم ، نزدیک هم باشند که آن هم باز زمان مناسبی را میطلبد. من جنوبی هستم و اقوام زیادی مثل برادرم و… در آنجا ساکن هستند وخودم در تهران زندگی میکنم ،پس طبیعی است که ۵-۶ ماه همدیگر را نبینیم ولی دلیلی نمی شود تعبیر کرد که محبت بین ما وجود ندارد. زندگی امروزی یک پراکندگی بین خانواده ها و اقوام ایجاد کرده که صله رحم را دشوار کرده. ممکن است کسی به علت ازدواج ، دانشگاه و … از خانواده اش جدا شده و در شهر دیگری ساکن شود یا از ایران رفته و در کشور دیگری زندگی کند، این طوری دسترسی ها مشکل می شود. در گذشته همه در یک شهر در کنار هم بودند. یکی از غصه های خودم این است که بعد از جنگ، خرمشهر دیگر خرمشهر قدیمش نشد و اکثر مردم از آن شهر رفتند. ما جنوبی های آبادان و خوزستان این هویت را به نسبت زیادی از دست دادیم؛ منش ها و رفتارهای خاص خودمان را از دست دادیم و در شهرهای دیگر ساکن شدیم. یادم است در گذشته اگر حتی در تهران هم بودیم چون عزیزانمان در خرمشهر و خوزستان بودند ، ایام نوروز به آنجا می رفتیم و چون مسیرها کوتاه بود در یک نصفه روز می شد به سه چهار نفر سر زد. این رفتارها و روابط میتوانست ساختار هویتی ما را استحکام و استقلال ببخشد وآن را قوی تر کند.
برای من دیگر نوروز رنگ و بوی سابق را ندارد، اما هنوز هم نوروز بهانه ای است برای رفتنم در اول هر سال به خوزستان تا اقوام، برادرو دوستانم را ببینم. بعد از این همه سال هنوز در هنگام تحویل سال نگاه من به خوزستان است.
همسرتان اوکراینی هستند. می خواهم بدانم اولین سالی که با شما به ایران آمدند و اولین نوروزی که در ایران بودند نظرشان درباره این مراسم چه بود و الان دیدشان به این سنت باستانی ما چطور است؟
از همان ابتدا از این مراسم خوششان آمد و الان خیلی جدی به آن می پردازند. هرسال سفره هفت سین را پهن می کند و سنتهایمان در خانواده ام حفظ شده و به مسایل سنتی و باستانی ما احترام می گذارد. درباره نوروز به دلیل برخی از کتاب های تاریخی که مطالعه کرده بود وقتی به ایران آمد با این موضوع تقریبا آشنا بود. بسیار مشتاقانه به استقبال نوروز می رود و برنامه ریزی سفر به خوزستان و دیدن اقوام را انجام می دهد حتی بچه هایم هم علاقه خاصی به این موضوع دارند. خوشبختانه این سنت به خانواده ام منتقل شده و هیچ وقت اعتراض نکرده اند که هرسال داریم اول عید را به خوزستان
می رویم ، امسال دیگر نرویم. البته تنوع سفر داریم ولی اولویت سفرمان آبادان و خوزستان است.
پس این از موفقیت های شما بوده که توانستید با سنتهای ایرانی آشنایشان کنید که پایبند شوند؟
من معتقد نیستم که من هنر یا توانایی داشته ام. بلکه معتقدم هویتم را باید تقسیم می کردم وآنها هم با دانش و مطالعه این را پذیرفتند. همان طور که من خیلی چیزها درباره اوکراین میدانم که در گذشته نمی دانستم. من فقط سنتهایم را تقسیم و توجیه کردم. خانواده ام آگاهانه پذیرفتند و همسرم بسیار مُصر است که فرزندانمان هویتشان را حفظ کنند و فرزندانم ضمن علاقه و احترام فراوان به مادرشان می داند که باید حتما ایرانی تربیت شوند، می دانند که ایران به لحاظ فرهنگی ، کشور غنی است و به دلیل همین غنی بودن ، منطقی بودن فرهنگ و تاریخش او هم که یک انسان منطقی است، نمی تواند این موضوع و حس تاریخی را منکر شود.
همسرم بسیار ایران و سنت های ایرانی را دوست دارد و احترام می گذارد و از او سپاسگزارم. مطمئن هستم که این حس او واقعی است که اگر غیر از این بود این قدر دوام نمی آورد. یک سال ،دوسال ،ده سال نقش بازی می کرد که دوست دارد ولی بیش از بیست سال دوام نمی آورد. از روز اول برخوردش با فرهنگ و سنت ما با علاقه بود نه به حالت توافقی.
در پایان چه آرزویی دارید؟
از همین جا در مرحله اول به تمام کسانی که در این مجموعه زحمت می کشند تا مجله وزینی را برای خانواده ها که هم جذاب باشد و هم بار دانش خوبی همراه داشته باشد تبریک می گویم و قدر شناس زحماتشان هستم چون دیگر می دانیم که این کار به این سادگی نیست به خصوص در این شرایط اقتصادی که داریم و بعد به خوانندگان مجله تان این ایام بسیار زیبای بهار را تبریک می گویم. در پایان امیدوارم مردم این ملت بتوانند همچنان سرافراز و دنبال رویاهای پاک خودشان باشند، رویاهایی که دستیابی به آنها باعث افتخار ایران است.