که عشق آسان نمود اول
مهرورزی به عنوان یکی از پدیده های روانشناختی، از دیرباز مورد توجه جامعه شناسان، شاعران، نویسندگان، عارفان، نقاشان و حتی مردم کوچه و بازار قرار داشته است و از آن به عنوان موضوعی با پیچ و خم های فراوان یاد می شود که هرچه عمیق تر باشد، دشوارتر جلوه می کند. نگاه های گوناگونی نسبت به مهرورزی و گونه های خاص آن نظیر مقوله عشق وجود دارد.
«زیگموند فروید» روانشناس آلمانی بر این باور است که برای بسیاری از افراد که ناپخته اند، روابط احساسی، نوعی مناسبات انتقالی است. افراد با شخصیت ناپخته به وسیله عشق می خواهند فقط به کمبودها، نیازها و مسایل حل نشده در کودکی خود دست یابند. فروید این نوع احساس را عشق «نوروتیک» می نامد.
«آبراهام مزلو» روانشناس آمریکایی در قامت یک نظریه پرداز انسان گرا، عشق را به ۲ نوع تقسیم می کند؛ نوع نخست، خودخواهانه، تسخیری، حریصانه و به دنبال نیازهای برآورده نشده فرد است که مزلو این احساس را «عشق کمبود» می نامد. نوع دیگر از نگاه وی «عشق وجودی» نام دارد؛ عشقی بالغ و فروتن که باز، خودمختار و متکی به خویش است و آزادانه بخشیده می شود.
وجود نگاه های گوناگون علمی و عامی به عشق، معناهای مختلفی برای آن ایجاد کرده است. در کنار تعریف های علمی و روانشناختی از عشق، تعریف ها و برداشت های عامیانه از مفهوم عشق نیز بسیار است؛ برداشت هایی که در شکل گیری آن ها مولفه های گوناگونی مانند سطح سواد، آگاهی اجتماعی، باورها و عرف های حاکم بر یک نظام اجتماعی سهیم است. زمان نیز مولفه ای است که موجب تغییر دیدگاه جوامع بشری نسبت به مفهوم های مختلف از جمله مفهوم عشق می شود.
با توجه به نکته های یاد شده، دانستن معنای واقعی عشق، چرایی دگرگونی این معنا در دوره های گوناگون و چگونگی رسیدن به رابطه ای عمیق که هم افراد را به کمال برساند و هم امنیت و آرامش را در زندگی آنان پدیدار کند، اهمیت می یابد؛ پرسش هایی که کارشناسان در گفت وگو با گروه پژوهش و تحلیل خبری ایرنا به آن ها پاسخ دادند.
*** عشق در قاب اسطوره
با نگاهی به داستان های کهن ایران مانند «شیرین و فرهاد»، «بیژن و منیژه»، «ویس و رامین» و … درمی یابیم که در گذشته عشق هایی با مضمون فرازمینی و افلاطونی مطرح بود که نرسیدن عاشق به معشوق از ویژگی های اصلی آن به شمار می رفت. به باور برخی کارشناسان، نگاه اساطیری به عشق در ایران حتی تا دهه های ۵۰ و ۶۰ خورشیدی نیز تا اندازه ای رنگ داشت؛ نگاهی که عشق را برابر با شرم و نرسیدن می دانست.
یک متولد دهه ۵۰ در این باره به پژوهشگر ایرنا گفت: علاقمندی در ما با توجه به محدودیت ها شکل می گرفت و ابراز آن پس از کار معدن دومین شغل دشوار به شمار می رفت!
در همین پیوند، «مهرداد ناظری» جامعه شناس و مدرس دانشگاه، در گفت وگو با پژوهشگر ایرنا، با توضیح مفهوم عشق در دیدگاه ها و متون اساطیری، به تفاوت برداشت های پیشینی و کنونی از آن اشاره کرد و گفت: با نگاهی به متون کهن به چند ویژگی عشق برمی خوریم که از واقعیت اجتماع به دور است. در داستان های کهن ایرانی می بینیم که عشق دست نیافتن به وصال معنا شده است، یعنی عاشق و معشوق نباید به هم برسند و نرسیدن جزوِ ملاک ها و معیارهای اصلی عشق قلمداد می شود. نکته دیگری که در زمینه عشق در دوره های دیرین دیده می شود این است که بین عقل و احساس دیوار بلندی کشیده شده است. وقتی عاشق می شوی، عقل را از دست می دهی و آدم عاشق، آدم مجنون و دیوانه ای است که دیگر خواب و خوراک ندارد، سر به کوه و بیابان می گذارد یا مانند فرهاد کوه می کند. با این حال، عشق در جامعه سنتی تابو و ممنوع بود. به عنوان مثال اعضای یک قبیله باید با فرد مورد نظر بزرگ قبیله ازدواج می کردند.
به گفته این جامعه شناس، عشق در برخی داستان های ایرانی یا غیرایرانی همچون «رومئو و ژولیت» به شکلی غیرواقعی و غیرطبیعی تعبیر و توصیف شده است؛ عشقی که در چند روز آغاز می شود و خاتمه می یابد و در همین زمان کوتاه چند کشته هم بر جای می گذارد. این در حالی است که نمی توان نام رابطه ای را که قرار است در آن مرگ، خشونت و وصال چند روزه باشد، عشق نهاد.
***
مفهوم عشق در نظر بسیاری طی چند دهه گذشته دچار دگرگونی های زیادی شده است؛ دگرگونی هایی که می تواند ناشی از افزایش انواع دانش و آگاهی ها یا تحول در شیوه ها و سبک های زندگی در جوامع مدرن یا نیمه مدرن باشد. به باور برخی، اکنون دیگر این مفهوم از طرف دیگر بام افتاده است و نه تنها فرازمینی و اسطوره ای نیست بلکه به طور کامل، رنگی زمینی به خود گرفته است.
در این باره، شنیدن تجربه یک متولد دهه ۷۰ از مفهوم عشق خالی از لطف نیست؛ آن جا که می گوید: عشق واقعی چیزی است که به من امنیت و هدف بدهد و بدانم که در آن عشق، صداقت وجود دارد و خط قرمزهای فکری خودم مورد احترام و محفوظ باقی می ماند. امروزه اما افراد نقاب های مختلفی به چهره خود می زنند و ظاهر و باطن یکسانی ندارند، در این شرایط چگونه می توان صادقانه رفتار کرد و به مخفی کاری و ریاکاری دست نزد؟
در عمق این تعریف، تحول و دگرگونی در تفسیرهای کنونی از معنای عشق نهفته است. در تعریف های اینچنینی از عشق اگرچه مولفه منطق و عقلانیت پررنگ تر از گذشته شده است اما کاستی های عمیقی نیز به چشم می خورد؛ کاستی هایی از جمله بی اعتمادی و منفعت جویی در رابطه ها. به باور کارشناسان اگر یک رابطه بر پایه این کاستی ها بنا گذاشته شود، نمی توان آن را رابطه ای عقلانی نامید.
ناظری در ادامه گفت وگو با ایرنا در مورد مولفه های لازمِ مهرورزی گفت: صمیمیت، تعهد و شور احساس، سه نماد عشق واقعی است که در صورت نبود هر یک، عشق به سمت و سوی غیرواقعی بودن می رود. متاسفانه در جامعه ما گاهی فرد برای برطرف ساختن نیازهای جسمی به ازدواج روی می آورد. در نتیجه، ازدواجی که فقط به دلیل رفع اینگونه نیازها تحقق یابد، به بحران خواهد رسید. پس بهتر است که نام آن را عشق نگذاریم چرا که ساحت عشق ساحت پاکی است که با خواسته های مادی آمیخته نمی شود.
مادی گرایی و توجه به مسایل دنیایی هم از عوامل اصلی تغییر و تحول معنایی عشق است. «طهورا نوروزی» پژوهشگر و مشاور خانواده، درباره چرایی این تحول معنایی به گروه پژوهش و تحلیل خبری گفت: در گذشته پاکدامنی و صداقت جزو نمادهای عشق بودند که بر شاخص های مادی برتری داشتند اما اکنون با توجه به تحولات اقتصادی و اجتماعی، به تعریف جدیدی از عشق می رسیم که برآورده شدن هدف های شخصی و دنیوی از شاخص های اصلی آن است. افراد بر مبنای ظاهر و ملاک های قابل زوال و ناپایدار به دنبال عشق می روند. در واقع می توان گفت مولفه محبت در عشق های امروزی کمرنگ شده است.
وی در ادامه به آثار ناخوشایند این نوع مبادله های احساسی اشاره کرد و گفت: هنگامی که در بحث انتخاب، بر ملاک ها و شاخص های زوال پذیر تاکید می کنیم و شالوده انتخاب را بر مادیات بنا می کنیم، در مسیر این مبادله دچار ورشکستگی می شویم. شاهد این امر، افرادی هستند که بر پایه هوس های زودگذر دوران جوانی و به خیال عشق آتشین، تصمیم می گیرند اما در مسیر زندگی دچار روزمرگی، سرخوردگی و ناامیدی می شوند.
*** آیا تنها محبت و مهرورزی برای زندگی کافی است؟
میزان اثرگذاری عشق در کاهش یا افزایش آمار طلاق، موضوع مورد اختلاف کارشناسان است. گروهی آن را بی تاثیر می دانند و شماری وجود عشق را دلیلی برای استواری بیشتر زندگی و افزایش تحمل پذیری افراد در پیچ و خم های زندگی مشترک عنوان می کنند.
در این مورد، نوروزی معتقد به عقل گرایی است. به گفته وی، زندگی ممکن است با علاقه شروع شود اما با عقل است که تداوم پیدا می کند. به طور قطع، محبت در تداوم زندگی موثر است.
نوروزی اظهار کرد: آن چه اکنون در جامعه و دادگاه خانواده مشاهده می شود، ناشی از بی علاقگی افراد نیست. افرادی را می بینیم که بی علاقه به هم نیستند اما در مسیر زندگی از رویکرد عقلگرا و متوازن بهره نبرده اند. به همین دلیل نمی توانند دست کم بخشی از تفاوت ها را از بین ببرند و به هم نزدیک شوند. اینجا است که با مشکل روبه رو می شوند. ما باید در تشکیل زندگی، فضای عاطفی و ملاک های حقیقی و درست ایجاد کنیم.
«سیما فردوسی» مدرس روانشناسی دانشگاه شهید بهشتی، عشق های ناگهانی و آتشین را به مانند باران های سیل آسا دانست که تداوم بخش زندگی نیست چرا که این عشق ها سرانجامی غیر از شکست ندارد.
به باور این روانشناس، دوست داشتن واقعی آن چیزی است که همانند باران های تدریجی نم نم بر زندگی افراد می بارد. بر همین اساس می توان گفت شمار زیادی از عشق هایی که به صورت گداخته میان جوانان به وجود می آید و به ازدواج ختم می شود، در همان ۲ تا ۵ سال نخست زندگی مشترک، به جدایی منجر خواهد شد.
فردوسی افزود: وقتی در معیارهای همسرگزینی، به مولفه علاقه توجه شود و شاخص های تربیت، شخصیت، خانواده و سلامت بهداشت و روان فرد در نظر گرفته نشود، شاهد افزایش آمار طلاق خواهیم بود؛ اتفاقی که این روزها به فراوانی دیده می شود.
*** عشق ورزی نیازمند آموزش و افزایش آگاهی
روایت عشق از نسلی به نسلی و از دهه ای به دهه دیگر متفاوت است. اکنون عشق با تمام تعبیرهای گوناگون در گذر سال ها، از اثیری و افلاطونی تا نوع زمینی آن به نیازهای انسانی و مقوله هایی نظیر اقتصاد، تجارت، مصرف و … پیوند خورده است. بسیاری از عشق ها حتی در این دوره با ملاک های مادی ارزیابی می شود و گاه طرف های درگیر رابطه احساسی هم نمی دانند به واقع این محبت راستین است یا رفع نیاز زودگذر؟
این پرسش مطرح است که چه کنیم که در مهرورزی و علاقمندی از دام افراط و تفریط رها شویم و بتوانیم به معنای واقعیِ عشق دست یابیم؟ در این مورد، فردوسی به پژوهشگر ایرنا گفت: رسانه ها می توانند با الهام از آموزه های اخلاقی و عشق های اساطیری و تاریخ گذشتگان، آموزش های خوبی به جوانان ارایه دهند. متاسفانه در عصر کنونی با وجود شبکه های مجازی، ماهواره ای و همچنین اطلاع رسانی نادرست، رابطه های عاطفی به مسایلی مانند ازدواج سفید ختم می شود که می توان در آن ها نهایت بی قیدی، بی مسوولیتی و نبود رشد عقلانی را شاهد بود.
ناظری هم با تاکید بر لزوم آموزش هنر ابراز علاقه و علاقمندی در جامعه و در میان جوانان تصریح کرد: هر آن چه در کوچه و خیابان شکل می گیرد علاقه راستین نیست بلکه عشق یک مسیر و یک فرایند است؛ طیفی است که افراد را به حرکت درمی آورد تا در یک فرایند به تکامل برسند.
به گفته وی، آن چه امروز شاهد آن هستیم فاصله گرفتن جامعه از درک عمیق محبت و علاقمندی است. باید درک درست تری از این احساس در جامعه ایجاد شود. از این رو باید نگاهی متفاوت نسبت مقوله عشق داشته باشیم.