برای آنهایی که ایستادند تا ما قامت خم نکنیم

به گزارش خبرگزاری سرمایه گستران از کردستان، امروز، سنندج حال و هوای دیگری داشت، انگار آسمان هم دلش گرفته بود، جمعیت قبل از شروع مراسم خود را به میدان آزادی این شهر رسانده بودند و منتظر آمدن پیکر شهید بودند.
شهید رضا بسطامی، همان کسی که بالهایش را از کوچههای بیجار تا آسمانهای تهران گشوده بود و امروز قرار بود بر دستان مردم شهر سنندج تشییع شود و مردمی که آمده بودند تا نشان دهند قدر این مدافعان وطن را میدانند.
هر قدم که پیکرش جلوتر میرفت، صدای صلوات و الله اکبر بیشتر طنینانداز میشد، امروز شهر سنندج بوی افتخار میداد، بوی غیرت، بوی حماسه و بوی عطر خون پاکی که زمین را متبرک میکند.
میگویند دیر به خانوادهاش خبر شهادتش را دادند، چون دشوار است گفتن واژه «شهید» برای مادری که انتظار داشت صدای پسرش را از پشت تلفن بشنود، نه خبر بازگشت پیکر بیجانش را.
و چه سخت است لحظهای که باید به پدری بگویی پسرش آمده، اما نه با قدمهایی استوار، بلکه بر دوش مردم.
اگرچه این بازگشت، بازگشت عزت بود و این رفتن، رفتن به اوج بود.
این شهدا، سند دیگری بر مظلومیت ایران و جنایتهای رژیم صهیونیستی در کشورمان هستند که از قامتهای ایستاده این مدافعان وطن میترسید، زیرا میدانست ما هنوز مردانی داریم که حاضر هستند جان بدهند تا خاک وطن کم نشود.
مردم سنندج امروز نشان دادند که وارثان همان شیرزنها و شیرمردانی هستند که در تاریخ این دیار، هزاران قصه از غیرتشان گفتهاند، کردستان، سرزمین فداکاریهای بزرگ و مجاهدتهای خاموش.
از میدان آزادی تا میدان انقلاب سنندج، پیکر مطهر شهید رضا بسطامی بر روی دستان مردم تشییع شد، مردم دلهایشان آرام بود، چون میدانستند امروز، به جای یک مرد، یک قهرمان را بدرقه میکنند.
یکی از میان جمعیت آرام گفت: خوش به حالش که با شهادت از دنیا رفت و خوشا به حال ما که هنوز چنین مردانی را داریم.
این شهید بعد از وداع مردم سنندج، به شهر بیجار، آرامگاه ابدیاش باز خواهد گشت، به همان خاکی که از آن رویید، به همان مادری که برایش لالایی میخواند و به همان پدری که روزی دستانش را گرفت تا راه رفتن بیاموزد و امروز، باید پیکر بیجانش را تحویل بگیرد.
شهید رضا بسطامی رفت، اما یادش، نامش و راهش در دل ما و هزاران نفر دیگر جاودانه شد و خواهد ماند.
منبع خبر : ایمنا